درمان قطعی و همیشگی افسردگی، وسواس و استرس و اضطراب | بدونه قرص و دارو
درمان قطعی و همیشگی افسردگی، وسواس و استرس و اضطراب | بدونه قرص و دارو

درمان قطعی و همیشگی افسردگی، وسواس و استرس و اضطراب | بدونه قرص و دارو

راهی برای تغییر زندگی شما

دانلـــــــــــود و دریافت مقالات جانبلاغی مجموعه دوم

 

خواننده گرامی سلام.
برنامه ای که هم اکنون در اختیار شما قرار دارد توسط محمد جانبلاغی نوشته شده و در مکتب زندگی به انتشار گذاشته شده است.

بر اساس پذیرش گرم شما از مجموعه اول مقالات ما اقدام به انتشار مقالات جدید نمودیم.

امیدورام این مجموعه هم مورد عنایت شما قرار بگیرد.

این مجموعه کاملا کاربردی و بر اساس تجربه من جانبلاغی در کار مشاوره و برخورد با عزیزانی که از این مشکلات رنج می بردند نوشته شده است.
این مجموعه شامل مقالات روانشناسی با موضوعات گوناگون در زمینه های زیر می باشد:

- ابراز احساسات(چرا در ابراز احساساتتان ناتوان هستید؟)

-  انتخاب در زندگی ( آیا خودت انتخاب کردی؟)

-  ارتباط موفق (آموزش تکنیک های ارتباط موفق)

-  ملاک های انتخاب همسر (عشق و ازدواج)

ادامه مطلب ...

عاشق شو !

 

کارِ ما در این دنیا، عاشق شدن است. عمرمان تمام می‌شود و هنوز نفهمید‌ه‌ایم برای چه آمد‌ه‌ایم. مقصودِ خلقتمان چه بوده است. در مورد عشق خیلی صحبت‌ها شده. به‌خصوص در ادبیات فارسی بسیار صحبت شده. اما این عشق چی هست که برای آن خلق شد‌ه‌ایم؟

ادامه مطلب ...

شما نجار زندگی خود هستید

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می کرد. یک روز

اوبا صاحب کارخود موضوع را در میان گذاشت; پس از

روزهای طولانی و کارکردن و زحمت کشیدن حالا او به

استراحت نیاز داشت و برای پیداکردن زمان این استراحت

میخواست تا اورا از کار بازنشست کند.

صاحب کار او بسیارناراحت شد و سعی کرد اورا منصرف کند

اما نجاربرحرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد.

صاحب کاردرحالی که باتاسف با این درخواست موافقت می کرد

از او خواست تا به عنوان آخرین کارساخت خانه ای را برعهده

بگیرد.

نجار در حالت رودربایستی پذیرفت, درحالی که دلش چندان به

این کار راضی نبود پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی

اوصورت گرفته بود.

برای همین به سرعت مواداولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت

 وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر

 رسیدن به استراحت کار را تمام کرد. اوصاحب کار را از اتمام

 کار باخبر کرد.

صاحب کار برای دریافت کلید آخرین کار به آنجا آمد.

زمان تحویل کلید صاحب کر آن را به نجار بازگرداند و گفت این

خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خطر سال ها همکاری.

نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد. درواقع اگر او می دانست که

خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری

 برای ساخت ان به کار می برد. یعنی کار را به صورت دیگری

 پیش می برد.

این داستان زندگی ماست

ما زندگیمان را می سازیم

هر روز می گذرد

گاهی کمترین توجهی به آنچه که می سازیم نداریم پس در اثر یک

 شوک و اتفاق غیر مترقبه می فهمیم که مجبوریم در همین ساخته

ها زندگی کنیم.
اگرچنین تصوری داشته باشید تمام سعی خود را برای ایمن کردن

 زندگی خود می کنیم. فرصت ها از دست می روند و گاهی

بازسازی آنچه ساخته ایم ممکن نیست. شما نجار زندگی خود

هستید و روزها چکشی هستند که بریک میخ از زندگی شما کوبیده

 می شوند. یک تخته در آن جای می گیرد و یک دیوار برپا

می شود.
 مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید باشید.

آگاهی , عشق و آرامش

آگاهی , عشق و آرامش

به اندوه خود لبخند بزن!

حتی باوجود همه ی سختی های زندگی, باز باید توان آن را داشته باشیم که (( لبخند ))

را از لبانمان دور نکنیم. یکی از دوستانم پرسید: (( چگونه می توانم لبخند بزنم,

درحالی که وجودم آکنده ازاندوه است؟! )) به او گفتم :

(( به اندوه خود لبخند بزن; زیرا ما از اندوه مان بزرگ تریم .))

انسان به تلویزیونی می ماند که هزاران شبکه دارد. اگر شبکه ی (( بصیرت )) را

روشن کنیم, روشن می شویم. اگر شبکه ی (( اندوه )) را روشن کنیم, اندوه می شویم.

اگر شبکه ی (( لبخند ))

را روشن کنیم , لبخند می شویم. ما نباید تنها یکی از شبکه های وجودمان را تماشا

کنیم . ما بذر همه ی استعدادهای خارق العاده را  درخود داریم, فقط باید همت کنیم و

آنها را به فعلیت برسانیم. ما باید ارباب وجود خویشتن خویش شویم.

ادامه مطلب ...

زنــــــــــدگی کـنیــــــــــد

همه ما خودمان را چنین متقاعد می‌کنیم که زندگی بهتری خواهیم داشت اگر:

شغل‌مان را تغییر دهیم

                 مهاجرت کنیم

                          ازدواج کنیم

                               با افراد تازه‌ای آشنا شویم

فکر می‌کنیم زندگی بهتر خواهد شد اگر:

ترفیع بگیریم

        اقامت بگیریم

                    بچه‌دار شویم

                                با افراد بیشتری آشنا شویم

و خسته می‌شویم وقتی می‌بینیم:

رئیس‌مان نمی‌فهمد

                زبان مشترک نداریم

                            می‌بینیم کودکانمان به توجه مدام نیازمندند

                                         همدیگر را نمی‌فهمیم

بهتر است صبر کنیم…

با خود می‌گوییم زندگی وقتی بهتر خواهد شد که:

رئیس‌مان تغییر کند

              به جای دیگری سفر کنیم

                         همسرمان رفتارش را عوض کند

                                        به دنبال دوستان تازه‌ای بگردیم و…

حقیقت این است که برای خوشبختی،

          هیچ زمانی بهتر از همین الان وجود ندارد.

                          اگر الان نه، پس کی؟

                                      زندگی همواره پر از چالش است.

بهتر این است که این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم که با وجود همه این مسائل، شاد و خوشبخت زندگی کنیم.

خوشبختی یک سفر است، نه یک مقصد.

هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای زندگی وجود ندارد.

زندگیـــــــــــ کنیـــــــــــــــد!