موضوع هفته: شکست عشق(زخم کهنه)
سلام ،محمد جانبلاغی هستم حرفهایی که تو این پست میذارم کمی متفاوته خودمونی مینویسم چون خدومونی بودن رو دوست دارم راحت و باز میرم جلو چون راحت بودن رو دوست دارم و دوست داشتم و دارم که اگر مطلب جدید به دستم میرسه که بتونه راهگشای توی کاربر باشه برای انتخاب بهتر برای زندگی بهتر برات بنویسم و تو سایت بذارم هدفم از ایجاد وبلاگ و وب سایتهای مکتب زندگی و مشاور آنلاین برای تو همین بود.
بیشترین مشاوره ای که با من محمد جانبلاغی شده است بیشترش در مورد عشق و ازدواج بوده است.به همین دلیل لازم دونستم که حرف های دلم را در مورد عشق و ازدواج به شما بگوییم.
ازدواج یک اتفاقه و اتفاق خبر نمیکنه تو زندگی ما ادما این انتخابهامونه که مسیرمون رو تغییر میده یه انتخاب حتی اگر کوچیک باشه میتونه کل زندگی ما رو تغییر بده و مسیرش رو عوض کنه اکثر ماها در انتخابهای احساسیمون ( انتخاب همسر)دچار تردید میشیم .ما ها بلد نیستیم و یاد نگرفتیم با اطمینان انتخاب کنیم و همیشه مردد هستیم . معمولا زود وابسته میشیم زود بهم میگیم همو دوست داریم وزود فکر میکنیم عاشق شدیم و زود احساسات جلوی دیدگان ما رو میگیره و زود همه چیز تمام میشه و خیلی دیر اتفاق می افته که دوست داشتنهایی که زود بوجود اومده به ازدواج ختم بشه مسئله سادست چون ما دوست داشتنم نمیدونیم.
وقتی به عشقت نمیرسی تکلیفت رو باهاش روشن کن و تو خودت مشکل رو حل کن . همه یه بار راست راستکی عاشق میشن اما چندین بار الکی الکی وابستگی رو با عشق قاطی می کنند .و فکر میکنند عاشق شدن .
وقتی احساسات میاد وسط دوست داریم اگر پیش مشاور میریم حرف خودمون رو به کرسی بشینونیم و مشاور هر حرفی بزنه ما فقط گوش میدیم چون نمیخواهیم با حقیقت روبرو بشیم چون حقیقت دور تر از اون چیزی که ما میخواهیم و فکر میکنیم بعدشم میگیم این مشاوره هیچی حالیش نیست (چون حرفایی که ما دوست داشتیم رو نزده ) این رفتار رو مشاورا بهش میگن مشاور بازی وقتی یه دختر میاد ادعا میکنه یکی رو دوست داره ازش میپرسی چرا طرفت رو دوست داری میگه نمیدونم فقط میدونم هر کاری کنه دوستش دارم اگر هم بخواد دلیل بیاره دلایلی میاره که اصلا برای ازدواج دلایل محکمی نیست و شبیه خاله بازیه بچه هاست از یه پسر میپرسی چرا دوسش داری میگه صادقه خیلی دختر صادقیه می پرسم از کجا فهمیدی میگه خودش میگه با کسی نیست دیگه خودش میگه . میگه خیلی نازه . ناز بودن ملاک ازدواجه ؟ نه جونم یه احساسی ته دلت شکل گرفته که اون احساسه داره مغزتو شستشو میده و چرا دیگران میگن این طرف به دردت نمیخوره ؟ چون اونا اون احساسه رو که تو داری ندارن پس از روی منطق بهت میگن
میگه درکم میکنه مشکلاتی که زیر یه سقف پیش میاد با دوران مجردی فرق داره درک دوران مجردی با دوران تاهل دنیا دنیا تفاوت داره . همه ما فکر میکنیم با باقیه همجنسامون فرق داریم من با باقیه پسرا فرق دارم منم با باقیه دخترا فرق دارم اما وقتی رابطه به هم میخوره من تو پسرا از همه بدتر میشم و اون دختر تو دخترا از همه بدتر ما ها یاد نگرفتیم حتی مثل دو تا ادم حسابی از هم جدا شیم اکثر مواقع با دعوا و خیلی کارای ... این همونی بود که میگفت دوستم داره
وقتی اغاز رو ندونیم چطوری به پایان فکر کنیم وقتی ندونیم کیو باید انتخاب کنیم چطور اهداف خودمون رو با اونطرف بالا و پایین میکنیم .
دختره بعد از 6 ماه دوستی دلباخته شده خیلی راحت خودش رو در اختیار پسره قرار میده میگه خب دوسش داره اخه پسره بهش گفته اگه منو دوست داری باید باهام فلان رابطه رو داشته باشی اخه من پسرم بهم فشار میاد دختر نمیدونه که خب تو دوست داشتن بعضی وقتها باید خیلی فشارهارو تحمل کرد و قتی یه پسر یا یه مرد نتونه نفس خودشو کنترل کنه فردا چطوری میخواد فشاراهای زندگی رو تحمل کنه ؟ وقتی میبینم یه دختر یا یه پسر به طرفشون وابسته شدن و کور کورانه و کاملا احساسی میرن جلو بدجوری میریزم بهم با یکسری دلایل قصد دارن خودشونو توجیح کنند .
امروز با مشاوران مکتب زندگی (www.jcp.blogsky.com.) جلسه داشتم برای برگذاری همایش، وقتی مشاورا از مراجعه کننده های دختر و پسرشون میگن بعضی ها می خندند و بعضی ها هم گریه میکنند زمانی که با وبلاگ کار خودم رو شروع کردم خیلی چیزارو میدونستم اما بیشتر از اون خیلیهای دیگه رو نمیدونستم اما فهمیدم دونستن همه وقتها هم خوب نیست . چون روی انتخابهای خودم تاثیر گذار بود . بیشتر فهمیدم .
بزرگترین عیب ما اینه که بلد نیستیم کسی رو درست دوست داشته باشیم . اگر ما خودمون رو دوست نداشته باشیم نمیتونیم دیگری رو دوست داشته باشیم وقتی میخوای یکی رو برای ازدواج انتخاب کنی سه اصل رو در نظر داشته باش
ا صل اول ببین اون میتونه خوشبختت کنه بعد برو جلو 90 درصد این مرحله منطقیه
اصل دوم ببین تو میتونی خوشبختش کنی یا نه که اینم 90 درصدش منطقیه
اصل سوم بررسی شرایط پیرامون شاید اون بتونه تو رو خوشبخت کنه و تو هم بتونی اونو خوشبخت کنی اما اینوسط برخی شرایط هست که مانع این میشه که شما دوتا همدیگرو خوشبخت کنید پس شرایط همدیگرو از نظرات مختلف انالیز کنید بعد از این سه اصل بعد احساسی مسئله رو دریابید مسلما اگر با منطق انتخاب کنید و با عشق زندگی کنید بهتره تا اینکه احساسی انتخاب کنی و اصلا زندگی نکنی و یه عمر همدیگه رو تحمل کنید . اگرم میخواهی با کسی مشورت کنی یا برو پیش کسی مشورت کن که هم تو رو بشناسه هم طرفات رو یا اینکه نه تو رو بشناسه و نه طرفت رو اینها همش تو حرف سادس در عمل قدرت میخواد چون انسان همیشه درگیره احساساتشه و اگر پای جنس مخالف وسط باشه خیلی مسائل هست که اتش این احساسات رو داغتر میکنه .
این مطالب رو بعنوان یک مقاله در نظر نگیرید برای ارتباط بیشتر با توی کاربر فقط خواستم دردو دل کرده باشم تا تو هم راحتر بتونی با من مدیر این وبلاگ و مجموعه وب سایتهای راه سبز زندگی و عاشقی برای تو دردو دل کنی اگر دوست داشتی تو نظرات این پست نظرتو بهم بگو اگر کمکی ازم بر بیاد بدون که دریغ نمیکنم اگر غلط املایی زیاد داشته این مطلب یا مقالاتی که از خودمه باید ببخشید خیلی ها بهم تذکر دادن خیلی ها اومدن به من حرفای رکیک زدن تو قسمت نظرات که اینقدر زشت بودن که نمی شد تایید کرد خیلی ها تشکر کردن خیلی ها دعام کردن خیلی ها تذکرهای به جایی دادن خیلی ها انتقاد کردن کلا خیلی ها نظر دادن و من جاداره از همشون تشکر کنم .
خلاصه اگر کمکی از من بر بیاد در خدمتم
با تشکر از تو کاربر عزیز . ُ
دوستدار و برادر کوچک همه شما عزیزان محمد جانبلاغی
زندگی سرشار از عشق را برایتان آرزومندم.
موضوعات هفته های قبلی:
- موضوع هفته: افسردگی (حس تنهایی)
انسانها آفریده شده اند که به آنها عشق ورزیده شود ؛
و اشیاء ساخته شده اند که مورد استفاده قرار بگیرند ؛
دلیل آشفتگی دنیا این است که
به اشـــــیاﺀ عشق ورزیده میشود
و انســـــانها مورد استفاده قرار می گیرند ...
موضوع هفته: شکاف نسل ها (مشکلات والدین و فرزندان)
با یاد دوست..
من محمد جانبلاغی موضوع این هفته مکتب زندگی را به بررسی و حل مشکلات والدین و فرزندان می کنیم..
بدونه شک عزیزان هر انسانی طرز فکرهای مربوط به خود را دارد. و ما به هرشکلی که فکر کنیم آن طور هم رفتار می کنیم..
یعنی من چگونه این دنیا را شناخته باشم آنچنان هم رفتار می کنم.
برای مثال ما مشکلات زیادی داریم که بیتشر آن ها بر اساس درک نکردن طرف مقابلمان (یکدیگر) است..
ما چکار باید بکنبم که زن و شوهری با هم تفاهم داشته باشند؟ همدیگر را درک کنند که کارشان به طلاق و جدایی نرسد؟
چکار کنیم والدین و فرزندان هم دیگر را درک کنند؟ و....
من یه مثال ساده برای شما بیان می کنم:
شما سه انسان را بیارید و یک صحنه حادثه، فیلم یا غیره را برایشان به نمایش بگذارید..
هر کدام از این سه نفر درباره این فیلم یا حادثه برداشت متفاوتی می کنند.وهرکدام قسمت متفاوتی از فیلم را دوست دارند و تعریف می کنند..
حالا موضوع ما برای اول والدین این است که من مثل یک پدر شما مثل یک پدر یا مادر دلسوز وقتی فرزندانت را راهنمایی می کنید یکی از آن ها آن را میپذیر ولی فرزند دیگرتان ممکن است آن را نوعی دخالت در زندگی اش تصور کندو..
چرا چنین چیزی روی داد؟حرف شما که یک چیز است؟چرا یکی از فرزندانتان می پذیرد و دیگر با شما مخالفت می کند؟
چون هرکدام از آن ها از گوشه نگاهی به حرف شما توجه می کنند و تفسیر های مختلفی برای همین حرف شما انجام می دهند..
وقتی که پدری به پسر می گویید که پسرم شب زود بیا خونه با این دوستت زیاد معاشرت نکن درس هایت را بخوان و... هدفش حفظ و نگه داشتن امن و آسایش فرزندش است.برای اینکه فرزندش خوشبخت شود سرگردان نشود و چندها فکر دیگر که در ذهن این پدر یا حتی مادر می باشد که پسر فلانکس یا دختر فلانکس چنین شد، فریبش دادند و... به همین دلیل این پدر یا مادر در کار فرزندانش دخالت می کند..
اما پسر یا دختران این چنین فکر نمی کنند.. برای اینکه آن ها می خواهند دست به اکتشاف و دستکاری محیط بپردازند..
پس راهکار چیست:؟
اگر والدین با فرزندانشان رابطه صمیمی داشته باشند باور کنید بیش تر مشکلاتشان حل می شد.
اگر این والدین هنگام نصحیت کردن اگر آلبوم زندگی خود را ورق می زد و از خودش سوال می کرد اگر من جای این دخترم یا پسرم در نوجوانی یا جوانی بودم چه کار می کردم واقعاً بهترمیتونست مشکلات را حل کند..
مثلا اگر می گفت پسرم دخترم میدونم الان در چه باغی.به فرض اگر موی سر یا لباسش را جوری می پوشد که باسلیقه شمای پدر و مادر جور نیست لطفاً سرزنشش نکنید درکش کنید..شایداین درحال تقلید از یک دوست ،هنرمند خواننده بازیگر و.. است..
همین که والدین فرزندانشان را با الان خودشان مقایسه نکنند باور کنید بیشتر مشکلات حل می شد.
این مسئله را ما در مورد والدین و فرزندان گفتیم شما لطفاً موضوع را گسترده تر کنید مثل زن و شوهر..معلم و دانش آموز و....
این برنامه ها در صفحه شخصی محمد جانبلاغی هر هفته نوشته می شود..ولی در صفحه اصلی سایت هر دو هفته یک بار موضوعی نوشته می شود..
لطفاً در قسمت نظرات سایت به مابگویید موضوع هفته آینده را.. دوست دارید در باره چه موضوعی با شما صحبت کنیم..
موضوع مورد نظر ما برای هفته آینده صفحه اصلی: شکست عشقی (زخم کهنه)
شاد وتندرست باشید
دوستدارتان محمد جانبلاغی
موضوعات هفته های گذشته مکتب زندگی
از فردا فصل جدیدی در زندگی من شروع میشه...
هفته ای کامــــــــــلا متفاوت
فردی کامــــــــــــلا متفاوت
زانو نخواهم زد
حتی اگر آسمان کوتاه تر از قد من باشد ...
موضوع این هفته: افسردگی (حس تنهایی)
با یاد دوست.
من محمد بنا به حرفه ای که انتخاب کرده ام روزانه مورد مشورت افراد زیادی قرار می گیرم.
ولی بیتشر مشکلاتی که افراد با آن دست به گریبانند حس تنهایی و افسردگی است.
چرا افسرده اید چرا نارحت می شوید؟
افسردگی انواع مختلفی دارد که من قصد ندارم تخصصی به بحث آن بپردازم.. ولی بعضی افسردگی ها فصلی است..
اما افسردگی که این هفته بحث می کنیم افسردگی هست که ناشی از افکار نادرست ماست..
شما حق انتخاب دارید..شما خودتان این افکار را انتخاب کرده اید..
بیایید با هم تمرینی انجام دهیم:
هم اکنون چشمان خود را ببندید و خود را در منظره ای زیبا تصور کنید..با نسیمی ملایم..صدای پرندگان زیبا و... چه حسی به شما دست داد؟
حالا قضیه را عکس می کنیم.خود را در اوج ناراحتی، بدبختی دل شکستگی و.. تصور کنید.. باز چه حسی داشتید؟
بسیار خوب..حالا متوجه شدید که به دست ماست احساساتمان را خلق کنیم..
درست است زندگی ناراحتی ها و شادی های خود را دارد ولی چرا ما فقط روی ناراحتی هایش بزرگ نمایی کنیم..
چرا به زیبایی های آن توجه نکنیم.. قانون زندگی چنین است..زندگی برای هیچ کس گلزار نیست..
زندگی پراست از شراشیبی..
شما وقتی وارد زمین فوتبال می شوید حق ندارید در وسط زمین توپ را با دست بگیرید..حق هم ندارید به داور و.. بی احترامی کنید و خود را افسرده کنید که چرا به شما اجازه چنین کاری را نمی دهد..
قانون زندگی هم جنین است.. شما در بازی وارد شده اید به نام زندگی..
هم اکنون با دید نو به زندگی تان توجه کنید..
ببینید آیا واقعا مشکل بزرگی دارید..یا فقط یک مشکل جزئی را بزرگ کرده اید..
شما نباید اسیر افکار قالبی شوید..
لطفا هم اکنون دید خود را عوض کنید خواهید دید که دنیای شما عوض می شود..
پیش چشمت داشتی شیشه ای کبود لاجرم دنیا کبودت می نمود
محمد جانبلاغی هستم..کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
لطفاً نظرات خود را در باره این برمانه برای ما بفرستید..
لطفاً موضوع برنامه هفته اینده را هم برای ما اگر بفرستید لطف می کنید..دوست دارید هفته آینده را به چه موضوعی اختصاص دهیم..
این برنامه هر هفته(جمعه ها) ساعت 12 درج و نوشته می شود..
شادوتندرست باشید..
شاید نشود به گذشته بازگشت و یک آغاز زیبا ساخت ولی می شود هم اکنون آغاز کرد و یک پایان زیبا ساخت .
...............
در کودکی می خواستم قدرت داشته باشم تا جهان را بسازم .
وقتی نوجوان شدم تصمیم به ساختن کشورم گرفتم .
در جوانی اراده ساختن شهرم را کردم .
در میانسالی به فکر خانواده خود افتادم .
و وقتی پیر شدم دیدم که فرصتی ندارم و باید به خود مشغول شوم .
که اگـــــــــــر ...
خـــــود را می ساختم ......
خـانواده ؛ شهــر ؛ کشــور و جهــانم ؛ ساخته می شد