ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
برخی از مزایای مشاوره آنلاین عبارتند از:
1- در وقت شما صرف جویی می شود:
در مشاوره اینترنتی وقتی برای رفت و آمد به مرکز مشاوره صرف نمی کنید و با مشکلاتی مثل ترافیک برخورد نخواهید کرد.
2- محدودیت جغرافیایی ندارید:
شما در هر نقطه ای از ایران و جهان که باشید فقط با دسترسی به اینترنت می توانید با مشاور صحبت کنید.
3- محدودیت زمانی ندارد:
در مشاوره اینترنتی و آنلاین می توانید در ساعاتی که معمولا مشغولیت کمتری دارید( مثل روزهای تعطیل و یا شب ها) جلسات مشاوره داشته باشید. در صورتی که امکان مشاوره حضوری فقط در ساعات خاصی امکان پذیر است.
4-ناشناس باقی می مانید:
برخی از افراد مشکلاتی دارند که به سختی می توانند آن را برای روانشناس مطرح کنند. که در مشاوره اینترنتی مطرح کردن آن ساده تر خواهد بود.
شما در بازاریابی و فروش محصولات و خدمات خود چه مشکلاتی دارید؟
آیا تمایل دارید سـود شرکت شما نیز مانند سایر مشتریان ما، افزایش یابد؟
واحد مشاوره مکتب زندگی این آمادگی خود را جهت افزایش فروش و سود شرکت شما اعلام میدارد.
محمد جانبلاغی مؤسس و رئیس هیأت مدیره مکتب زندگی ، نویسنده چندین کتاب روانشناسی مشهور و از مدیران کارآفـرین و سخنرانان شناخته شده در داخل کشور میباشند.
فعالیت این واحد، از طریق دو روش زیر به شما جهت افزایش سود کمک مینماید و فروش شما را طی یک دوره کوتاه مدت چند ماهه، 20 تا 30 درصد ارتقاء خواهد داد:
* افزایش فروش بهطور قابل توجه طی یک دوره کوتاه چند ماهه.
* شناسایی درآمدها و هزینههای پنهان.
لطفاً درخواست خود را به این شماره پیامک یا ایمیل ارسال نمایید تا پس از بررسی با شما تماس گرفته شود. تلفن: 27 22 239 0939
ایمیل ما : Janblaghy@gmail.com
یادمان باشد کاکتوس هایمان را رها کنیم !!
تا نا کجا ادامه ندهیم ...
خسته مان می کند ، خشمگین می شویم ، افسرده می شویم .
ادامه مطلب ...
کارِ ما در این دنیا، عاشق شدن است. عمرمان تمام میشود و هنوز نفهمیدهایم برای چه آمدهایم. مقصودِ خلقتمان چه بوده است. در مورد عشق خیلی صحبتها شده. بهخصوص در ادبیات فارسی بسیار صحبت شده. اما این عشق چی هست که برای آن خلق شدهایم؟
ادامه مطلب ...مورد مشاوره با محمد جانبلاغی:
توی حیاط دانشگاه ملاقاتش کردم، پسر خوب و قابل احترامی بود. خوش سر و زبون و خوش تیپ. تو اولین برخورد متوجه شدم اونم از من خوشش اومده! هر چند رشته هامون مختلف بود و سر کلاس نمی دیدمش اما بالاخره سلف و کتابخونه و راهرو ها و نگاه های یواشکی کار دستم داد. یهو دیدم به دیدنش عادت کردم!
ارتباطمون بیشتر شد، گاهی حضوری و بیشتر تلفنی و پیامکی وخلاصه هرجایی که می شد با هم باشیم. چند ماه گذشت و دیگه حسابی وابستش شدم تا اینکه بحثمون جدی شد و به فکر ازدواج افتادیم. من تهرانی بودم و اون شهرستانی. قرار شد با خانوادش به تهران بیان برای خواستگاری.